گمان وهم
پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۹ ب.ظ
حیف است برگ گل که به دستی نمی رسد
سودی که رفت جز به شکستی نمی رسد
همچون نسیــم، موج به پا می کند دلــم
ساحل شدی و راه چو بستی نمی رسد
سنگــی شکست آینه را در گمــان وهم
جز وهم بودنت بر هستــــی نمی رسد
آنجا که فکر و شوق تو در خلق باده نیست
زاهد مزن که باده به مستی نمی رسد
ماهی درون آب تقلی کند چه سود؟
برخیز شیخنا چه نشستی؟ نمی رسد
- ۹۴/۰۴/۲۵